اعتراف

دیشب نزدیک بود یه عابر و دو نفر سوار متر رو زیر بگیرم که خدا رحم کرد و به طور کاملا شانسی رد شدیم و بهشون نخوردم 

 

فقط به خاطر یه بچه بازی میخواستم زندگی سه نفر رو الکی بگیرم و الان ... 

 

اگه من باشم و دیگه مثل این بچه ... ها الکی تو خیابون ویراژ برم. 

 

از خدا هم خیلی ممنونم...

نظرات 6 + ارسال نظر
آسیه جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:47 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

همشهری بیشتر مراقب باش...
خداروشکر که بخیر گذشت...

دیگه پشت دستمو داغ کردم

بله خدا رو شکر

A-R-I-Y-A دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

چشممان بر در وبلاگ خشکید . بلکه از در درآیی اما افسوس ...
نکنه بیرون کشیدی از این ورطه رخت خویش ؟؟؟!!!!

چگونه مرا توانیدن که کشید بیرون از این ورطه رخت خویش؟
مدتیست که گرفتاریم و مشغول دل از این رو نوشتنمون نمیاد

فاطیما پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:26 ب.ظ http://muddy.blogfa.com

منم ممنونم!

شوخ شب پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.shokhi.blogsky.com/

ما هم ممنونیم از خدا که به خیر گذراند و الان تو اینجایی...

تشکر از هم دردیتون

دوست سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ

کار یه لحظه هست.آد م باید خیلی مراقب باشه

دیگه از این به بعد مراقبم

A-R-I-Y-A سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:21 ب.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

خدا رحم کرده و گرنه باید کلی تو خرج می افتادیم واسه خرید کمپوت و اینا میومدیم آب خنک خور گاه دیدنت
آقا بعضی وقتا پاتو از رو اون پدال گاز بردار بزار موتور بیچاره یه نفسی تازه کنه


اره خدا رحم کرد
اره دیگه گفتم که دیگه من باشم پامو رو اون پدال بزارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد