مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی
مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی
عمری تو فکر این بودم که همه چیز رو میدونم و دیگه کم ندارم ... هر چی باشه من بلدم هیچ جا هم کم نمیارماما الان مدتهاست که واقعیت مثله دو تا دست سنگین خورده تو سرم مدتهاست دنیا بهم فهمونده که چقدر نفهمم....مدتهاست شیرفهمم کرده که هیچی نیستم به خاطر همین دیگه خجالت میکشم تو جمع اون ادمایی برم که براشون کرکری میخوندم و اونا از روی فهم بالاشون چیزی بهم نمیگفتن و یواش یواش یادم دادن که فهمیدن به حرف زیاد زدن نیست به خیلی چیزای دیگه هست ولی به حرف زدن نیست...
black swan
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1392 ساعت 11:53 ب.ظ
بعضی وقتا وقتی یه اشتباه می کنی و کاری واسه جبرانش از دستت بر نمیاد مثل کرکری خوندن که نمیشه پس گرفت، باید چشماتو ببندی و بگذری و دیگه هم فکر نکنی بهش چون آب ریخته شده جمع نمی شه فقط فکرتو به هم میریزه... پس بی خیال همه ما همینطوریم فکر میکنیم خیلی فهیمیم اما... بگذر و خوش بگذروون...
همه ما تو یه برحه از زمان فکر میکنیم خیلی میفهمیم...اصلا هم بد نیس..
اینم یه تجربه هست....
تجربه آسون بدست نمیاد جانا...
اخ که پدرمون رو همین تجربه سوزونده
چرا داغون؟؟!!!!!!!!
بهای سنگین برای اشتباهات سنگینه خب...این یعنی داری مررررررددددد میشی پسرم
مرد شدن خیلی سخته گمون نکنم بتونم طاقت بیارم
درودبرشما
احوالتون چطوره؟
حرف کسیه و مال من نیست:که بزرگترین مجازات پشیمونیه فرده...همه اشتباه میکنیم گلپسر ....
و سلام و صدسلام بر شما
هی داغون
اره خوب ولی بعضی اوقات هم بهای سنگینی رو بابتش میدیم