ای بامدادِ تمام روزهای دلتنگی ما ...
------------------------------------------------------------------------
تورا صدا کردم
در تاریکترینِ شبها دلم صدایت کرد
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دستهایت برایِ دستهایم آواز خواندی
برای چشمهایم با چشمهایت
برای لبهایم با لبهایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.
انگار که با ماشینی فوق سریع در جاده ای بی پایان و مستقیم باشم و از روندن هم خسته نشم ...
من مُرد , من آخرین نفساش رو دیشب کشید , من رفت...
الان بعد رفتن من , خودم موندم و خودم ...
یعنی همه چیز تموم شده ؟؟؟ من که باور نمیکنم , اصلا باورم نمیشه
بعد از اون چه کار کنم , ,وقتی بود لحظه لحظه ی زندگیم را یا با خودش یا با یادش خاطره میکردم, اما بعد رفتنش چه طور؟
اون که رفت...
من هم مُرد
حالا چه طور خودم زندگی کنم...؟
امضائ:black swan
همیشه به این فکر میکنم که اگه ردم کنه دنیا بعد از اون برام چه شکلی میشه؟؟؟؟؟
آخه اگه الان دارم درس میخونم به خاطر اونه... اگه دوست دارم چه طوری زندگی کردن رو یاد بگیرم به شوق اونه... اگه خوشحالم به خاطر اونه ... اگه ناراحتم به خاطر اونه ... اگه میخندم باعث و بانیش اونه ... اگه گریه میکنم دلیلش اونه ...
اگه دارم زندگی میکنم و نفس میکشم با یاد اونه ... اگه گاهی هم از زندگی خسته میشم و آرزوی مرگ میکنم دلیلش اونه...
اگه ردم کنه ....
بعد از اون لحظه به چی فکر کنم؟؟؟ دنبال چه کاری برم ؟؟؟ به شوق دیدن کی هر روز برم دانشگاه و سر کلاس بشینم؟؟؟
برای کی زحمت بکشم؟؟؟ برای کی زجر بکشم؟؟؟
اصلا به شوق چی زندگی کنم ؟؟؟
از وقتی خودمو شناختم برای تو زندگی کردم ... بعد تو نه میتونم جایگزینی برات پیدا کنم ... نه میتونم برای خودم زندگی کنم...
بعد از تو هیچ کاری بلد نیستم .... بعد تو نمیخوام بخندم ... بعد تو شور و شوقی ندارم ... بعد تو نه دوست دارم گردش برم نه دوست دارم تو خیابونا الکی تاب بخورم نه دوست دارم به خودم برسم نه میخوام کسی رو ببینم و نه دوست دارم با کسی حرف بزنم
فقط دلم میخواد یه گوشه تاریک بشینم و وقت تلف کنم
امضائ:black swan
خیلی با حال بود حیفم اومد شما هم حالشو نبرید
آﻣﺮﯾﮑﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ
ﻣﯿﮑﻨﻪ !!!
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﺍﺭﺩﻧﯽ ﺧﺒﺮ ﺯﺩﻩ ﮐﻪ
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ
ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻢ ﮐﺎﻣﻨﺘﻬﺎﯼ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ
ﯾﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻓﺎﺭﺳﯽ!
.
>>>* ﻣﺎ 4 ﺷﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻟﻄﻔﺎ
ﺑﻨﺪﺍﺯﯾﻦ ﺟﻤﻌﻪ
.
>>>* ﻣﻦ ﭼﻬﺎﺭﺷﻤﺒﻪ ﭼﮏ ﺩﺍﺭﻡ !
.
>>>* ﻣﻨﻢ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ .
ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ . ﺑﺮﻡ ﺟﻨﮓ ﻧَﺮَﻡ ﺟﻨﮓ ...
.
>>>... * ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻮ
ﻧﮕﻔﺘﻪ؟ ! ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﯿﻢ ...
>>>* ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﭼﯽ ﺑﭙﻮﺷﻢ؟ !
.
>>>* ﻣﺎ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻮﻥ ﻓﺮﺩﻩ،
ﻓﮏ ﻧﮑﻨﻢ ﺑﺘﻮﻧﯿﻢ ﺗــﻮ ﺍﯾﻦ ﺣﻤﺎﺳﻪ
ﺁﻓﺮﯾﻨﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﻢ !
.
>>>* ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﺑﺒﺮﻥ
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ
.
>>>* ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻦ ﺗﺎ
ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺗﻤﻮﻣﺶ ﮐﻨﻦ ﮐﻪ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ
ﺟﻌﻤﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺩَﺩَﺭ !!
.
>>>* ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﻥ؟
.
>>>* ﺍﯾﻮﻝ ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﯾﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺟﻮﺭ
ﺷﺪ ﻣﻦ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻧﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ . ﺍﺯ
ﺟﻨﮓ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺧﺴﺘﻢ ! ﺗﺎﺯﻩ
ﺍﮔﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﻧﺸﻢ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ
.
>>>* ﺑﮕﻮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻩ ...
.
>>>* ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺟﻤﻌﻪ
ﻋﺼﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﺁﺧﻪ ﻋﺼﺮﺍﯼ ﺟﻤﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ
ﺩﻟﮕﯿﺮﻩ ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ
ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﯾﻢ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﻮﻝ ﻭ ﺣﻮﺵ
ﺳﺎﻋﺖ ۳- ۴ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﻧﺎﻫﺎﺭ !!!
.
ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﯼ ﺍﯾﻦ
ﺑﺮﻭﺑﺠﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﻟﯿﻮﻭﺩﻡ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺑﯿﺎﺭ
ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺰﺍﺭﻥ
The sense of being with you is like the sense of being hot chocolate in a cold morning
sweet, warm and full of calm senses
حس بودنت مثه بودنه شکلات داغ تو یه صبح سرده...
شیرین و گرم و ارامش دهنده