عمری تو فکر این بودم که همه چیز رو میدونم و دیگه کم ندارم ... هر چی باشه من بلدم هیچ جا هم کم نمیارم اما الان مدتهاست که واقعیت مثله دو تا دست سنگین خورده تو سرم مدتهاست دنیا بهم فهمونده که چقدر نفهمم.... مدتهاست شیرفهمم کرده که هیچی نیستم به خاطر همین دیگه خجالت میکشم تو جمع اون ادمایی برم که براشون کرکری میخوندم و اونا از روی فهم بالاشون چیزی بهم نمیگفتن و یواش یواش یادم دادن که فهمیدن به حرف زیاد زدن نیست به خیلی چیزای دیگه هست ولی به حرف زدن نیست...
black swan
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1392 ساعت 11:53 ب.ظ