در برابر این شبی که پر از نشان ستاره ها بود من برای اولین بار خود را دست بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا سپردم. و از اینکه درک کردم دنیا اینقدر به من شبیه است و بالاخره اینقدر برادرانه است حس کردم که خوش بخت بوده ام و باز هم خواهم بود .برای اینکه همه چیز کامل باشد وبرای اینکه خودم را کمتر حس کنم برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که روز اعدام تماشاچیان بسیاری حضور بهم برسانند و مرا با فریادهای پر از کینه خود پیشواز کنند
این رو که خوندم تو یه لحظه همه اعدام هایی رو که دیدم جلو چشمم رژه رفتن...
....