دیشب یه آقایی بعد از دو سال اومده خونمون برام سوال شد که چی شده یاد ما افتاده...
خودش که میگفت برا احوال پرسی...
ولی امشب اومده به بابام میگه میخوام یه وام بگیرم احتیاج به ضامن بانکی دارم....
مردم چه باحالن... تا کاری باهات نداشته باشن به یاد احوالاتت نمی اُفتن
خب ترکا که زرنگن چرا اینقدر تنبلی؟
تن شیرازی ها بهم خورده دیگه
همون اصالتت هست که اجازه نمیده خودتو به سختی بندازی
آخه اصالت من ترکه شیرازی نیس که
آخه اینم دلیله؟
نکنه اینم بر میگرده به اصالتمون؟
شاید؟؟؟؟؟
شما چی فک میکنی؟؟؟؟
جان من بیا یه کلاس املا برات بذارم...
خواهش نه خاهش
اون برا زود تر نوشتنه
مثل:خاهر=خواهر
قالب جدید مبارک
خاهش میشه
توقع زیاااااااااد همراه با روی اضافی
همینجوره....
به به
چه روابط خوب و جالبی بین ما آدما برقرار شده
اصلن آدم حال میکنه
راستی حسین جان خوبی؟
یک زحمتی بکش به این وبلاگ ما هم یک سری بزن
روابط در حد تیم ملی گینه ی بی سائو
من؟؟؟؟ ......... عالی ...شما چطوری؟؟؟؟؟
من که همش خونه بالایی شما تِلِپَم و منتظر ادامه ی داستان
امان از این مردم
آمان آقا آمان
اوهوم
دینگ دینگ..
این که فقط یه نمونه کوچولوئه ، کوچولووووووووووو..
من که هنوز بچم نمونه های بزرگ رو وقتی بزرگ شدممیبینم
دقیقا...
ما یه نفر هست سال تا سال نمیبینیمش..هر وقت گیر پولی یا مشکل خانوادگی داره سر و کلش پیدا میشه...
هههههههههههههههه
همه جا از این آدما پیدا میشه