تلاش بیخودی

جنب و جوشی کوتاه و بعد سکوتی طولانی...



مثل انگلی که بهت چسبیده و از داخل میخورتت

و اون حس نفرتی رو که بعدش بهت دست میده و بعدش میدونی که دیگه هیچ چیزی بعد اون نیست

حتی خودت

آدم رو تا اسفل السافلین بودن و نبودن میکشونه

نظرات 12 + ارسال نظر
A-R-I-Y-A پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:16 ب.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

بعضی وقتا لازمه آدم بشینه پای یه گفتگوی اساسی با خودش

خیلی هم لازمه

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:06 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

شبت خوشکل جانا...
ما بریم خیر سرمون چند ورق درس بزنیم به کمرمون...

شب شما هم خوشکل

ایشالا خواب های پیزوری نبینید
و دلتون همیشه در حال تنگیدن باشه

منم برم این ریاضی کوفتی رو بخونم

ببینم بعد 4 ترم میتونم پاسش کنم یا نه

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:58 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

باشه پس
سوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووز دلم

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:47 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

حالا راضی نیستم 2 تا پات تو گچ باشه...
اصلا رفته باشی خیلی هم خوش گذرونده باشی...
نمیخواد اینجوری بگی...

باشه پس



سوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووز

دلت

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

خیلی خطری بودن...از دارو دسته قاتل ماتلا بودن
تو فقط منو بسوزون ...خب؟ کاری دیگه نکن...فقط دل بسوزون...

ببخشید .....

خانم منم اصلا بیرون نرفتم دو تا پام تو گچ بود نتونستم قدم بزنم

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:27 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

خب صبح رفتم بیرون پیاده رویم کردم ولی بارونی نبود
آقا جات خالی بود امروز در دادسرای ابریشمی...
یه گریه و زاری بود بعدم فحش فحش کشی و نزدیک به کتک کاری...
خاک تو سرشون تو اون هوا نذاشتن لدت ببریم...

خب میزدین تو سرشون نا اونا هم لظت ببرن

خاک تو سرشون
دیدن بعضی چیزا عقل میخواد که بعضی ها ندارن

پیاده روی صبح به درد نمیخورد باید عصر میرفتی......

سوووووووووووز دلت

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:15 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

بچه زبون نفهمه...
تازه بارونم داره میاد دلش کشیده بره پیاده روی ولی نمیتونه...

من که رفتم پیاده روی خیلی خوش گذشت....

سووووووووز دلت

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:55 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

من الان شکلات و باغ ارم از کجا بیارم؟
نمیدونی بچه بی جنبس دلش میکشه...

دو بار بزنی تو سر بچه خودش میشینه سر جاش

زمون ما اینجوری بچه تربیت میکردن

آسیه چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

چه بارون خوشکلی داره میاد...باب حال و هوای این دل صاب مرده هست...

آره بعد ظهر ساعت 5 رفتم باغ ارم ...

نزدیک بود بیهوش بشم

چه هوای ملسی داشت امروز

همین حال دارم زیر نمنم بارون این جواب رو میدم
خیلی حال میده کنار بالکن شکلات داغ نم نم بارون هوای خنک...

آسیه دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

هیچ....

و دیگر ....

خبرنگار دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ق.ظ http://ghasedake90.mihanblog.com

؟

آسیه دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:04 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

هی وای من...

چرا وای تو.....؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد