از هنگامی که خــداونـد مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فـــرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفــرمایید؟"
خــداونـد پاسخ داد:
"دستور کار او را دیدهای؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسهای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فـــرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فــردا تمامش بفــرمایید."
خــداونـــد گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فــرشتـه نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفـــریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریدهام.
تصورش را هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد."
فــرشتـه پرسید :
"فکــر هم میتواند بکند؟"
خــداونــد پاسخ داد :
"نه تنها فکـــر میکند، بلکه قـــوه استدلال و مذاکـــره هـــم دارد."
آن گاه فـــرشتـه متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
فـــرشتـه پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خـداونــد گفت:
"اشک وسیلهای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فــرشتـه متاثر شد:
"شما فکـــر همه چیز را کردهاید، چون زنها واقعــا حیرت انگیزند."
زنها قدرتی دارند که مــردان را متحیر مـــیکنند.
همـــواره بچههــا را به دندان میکشند.
سختیها را بهتر تحمل میکنند.
بار زندگـــی را به دوش مـــیکشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه مـــیپراکنند.
وقتی خوشحالند گریه میکنند.
برای آنچه باور دارند میجنگند.
آنها میرانند، میپرند، راه میروند،
میدوند که نشانتان بدهند چه قــدر برایشان مهم هستید.
قــلب زن است که جهان را به چرخش در میآورد
زنهــا در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و میدانند
که بغل کردن و بوسیدن میتواند هـــر دل شکستهای را التیام بخشد.
کار زنها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان میآورند.
آنها شفقت و فکر نو میبخشند
زنها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خـــداونــد گفــت: ایــن مخلـــوق عظیــم فقـــط یـک عیــب دارد
فـــرشتـه پـرسیــد: چـــه عیبـــی...؟
خـــداونـــد گفـــت:
قـــدر خــودش را نمــی دانـــد
بله !
صد التپه
البته اینو یادت رفت.زنها قدرتی دارند که مردها را متحیر میسازد
قدرت جاذبه ی مرد است و جاذبه قدرت زن
دینگ دینگ..
لایک..
وری وری گود..
تنکس..
تانک یو ور بیر دانا ماچ
بسی تامل و تفکر . . .
راست و دروغش پای من نیست
عااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود عالی...
کاش اون عیب رو هم خدا بر میداشت...
کاش...
هممون قدر خودمون و داشته هامون رو میدونستیم