از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
مرا دریاب همه هنگام ،گر توانیدرباره من
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- حباب
- [ بدون عنوان ]
- [ بدون عنوان ]
- حجم قیرین
- تجدید خاطرات
- اتاق
- [ بدون عنوان ]
- [ بدون عنوان ]
- آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن
- دلقک
- no thing else matter
- [ بدون عنوان ]
- [ بدون عنوان ]
- سفر
- تفکر خاص
- راننده تاکسی
- بد نبود
- [ بدون عنوان ]
- گاه میا گاه مرو خیز به یک بار بیا
- چه حال خوشیه مستی
- حس نفرت
- روزه گار
- گشنگی یه ملت
- عامل سرطان
- [ بدون عنوان ]
- فقط بکن
- گیرِ دل
- من مهمم... من مهممممم ...من مهممممممممم (به سبک جیگر بخونین)
- سخنی با نفس
- بعضیا هستن که اگه مثل بقیه نباشن یه اتفاقی می افته که بهت ثابت میشه این از بقیه بدتره
- [ بدون عنوان ]
- freedome
- 21 آذر زاد روز نقاش کلام
- ...
- من مُرد
- بعد از تو!!!!
- خعلی باحالین
- euphoria
- high satisfaction
- کاش زودتر اینو میفهمیدم
- هدف از تکراری بودن غیر تکراری بودنه
- painfull truth
- [ بدون عنوان ]
- یه نصیحت ساده
- به کسی نمیشه اعتماد کرد
- [ بدون عنوان ]
- خلاء
- نامه ای از طرف من به خودم
- انتخاب
- درد درون
نویسندگان
- black swan 298
بایگانی
- تیر 1394 1
- اردیبهشت 1394 2
- شهریور 1393 4
- مرداد 1393 2
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 4
- فروردین 1393 2
- اسفند 1392 6
- بهمن 1392 5
- دی 1392 5
- آذر 1392 6
- آبان 1392 5
- مهر 1392 6
- شهریور 1392 7
- مرداد 1392 5
- تیر 1392 5
- خرداد 1392 12
- اردیبهشت 1392 29
- فروردین 1392 13
- اسفند 1391 12
- بهمن 1391 4
- دی 1391 11
- آذر 1391 10
- آبان 1391 4
- مهر 1391 3
- شهریور 1391 3
- مرداد 1391 22
- تیر 1391 12
- خرداد 1391 35
- اردیبهشت 1391 20
- فروردین 1391 15
- اسفند 1390 11
- بهمن 1390 16
آمار : 47251 بازدید
Powered by Blogsky
درد درون
چنان غمگینم،
که در من هزار سگ به‌دنیا نیامده
به هزار کودک به‌دنیا نیامده پارس می‌کنند
شعری از نیکیتا استانسکو
aaliiiiii boood .
emza ali
باشه هرجى تو بگى
خیلی کاراش رو دوست دارم ولی اون شوقی که داشتم کور شد...
حتی یه خانومم هست فکر کنم که مثل همین اقا باشه...فامیلیش یادم نمیاد...کاراش رو پارسال توی نمایشگاه دیدم که چمران گذاشته بودن...
نمیدونم اینقدر قاطی هستم که انگیزه هیچ کاری ندارم...
اگه دوسش داری پس خودتو ترغیب کن که بری
هردوشون استادهای ماهری هستن
از قدیم گفتن
درکار هنری حاجت هیچ شیرازی بازی نیست
نخیییییییییییییییییییییر از خداشم باشه که مارو داشته باشه
با استعفامون موافقت نکرد و 1 ماه قرار شد صبر کنیم
روانش خیلی شاده...خسته شدیم ازش...
خدا وکیلی؟
اَه پس بیخیال دیگه...
اره تو وبلاگت خوندم با استعفاتون موافقت نکرده
خو اگه میگی روان شاده ما هم هیچی نمیگیم و قبول میکنیم
اره خداوکیلی
ولی اگه دوس داری بیخیال نشو کارای آقای گفتاری کم از استاد نیست
ها دیگه وضع توش خرابه...وضع توش که خراب باشه میزنه وضع بیرونشم خراب میکنه
تصمیم گرفتم اگه از کار آزاد شدم برم پیش استاد آفرینش بلکه یه هنری یاد بگیرم
ههههههههههههه امکان داره استعفا بدم شایدم اخراج بشم
اره والله ماکه بیرون و درونمون یکیه کلا مشخصیم
حالا میخاین استعفا بدین یا به خاطر جلوگیری از اخراج شدن میخواین استعفا بدین....
زیاد دلتون رو صابون نزنین استاد افرینش دیگه تدریس نمیکنه...
به جاشون یکی از رفیقاشون به نام اقای گفتاری تدریس رو ادامه میده
خوداستاد هم درگیر برنامه های نمایشگاهای خارج از کشور هستن
کامنتی که واسم گذاشتی!!!
توکه این نعمت رو داری؟؟
البته که از این نعمت برخوردارم و بابت این نعمت همیشه شکر گذار
فقط یاد چنتااز بچه های یتیم خونه ای افتادم که میرفتم بهشون نقاشی یاد بدم
چرا غمگینی؟
مثه یه دوره قاعدگی ماهانه میمونه
یه مدت اینجوری میشه
یه مدت دیگه ول میکنه
هرچند عوامل بیرونی هم بی تقصیر نیست
اوه اوه...چه وضعش خطرناکه
منظورت وحشتناکی وضع درونه...؟
بله..........اینطوری هم ممکنه
به هر حال باید دید نظر خود شاعر چیه...
خب گناه دارن اون کودکها..........با عذر خواهی از نیکیتای عزیز ولی به نظر من زمان عصبانیت سگها پارس میکنن نه ناراحتی........
نمیدونم خب نظر شخصی بود دیگه!!!!!!!!!
نظر شما متین
ولی به نظر من منظور نویسنده این بوده که:
سگ در مواقع ناراحتی به سمت صاحبش میرود وبا پارس کردن ناراحتی خو را اعلام میکند
در هر صورت این هم نظر شخصی من بود
به هر حال باید نظر خود نویسنده رو پرسید