از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

کاش زودتر اینو میفهمیدم

عمری تو فکر این بودم که همه چیز رو میدونم و دیگه کم ندارم ... هر چی باشه من بلدم هیچ جا هم کم نمیارم
اما الان مدتهاست که واقعیت مثله دو تا دست سنگین خورده تو سرم 
مدتهاست دنیا بهم فهمونده که چقدر نفهمم....
مدتهاست شیرفهمم کرده که هیچی نیستم 
به خاطر همین دیگه خجالت میکشم تو جمع اون ادمایی برم که براشون کرکری میخوندم و اونا از روی فهم بالاشون چیزی بهم نمیگفتن و یواش یواش یادم دادن که فهمیدن به حرف زیاد زدن نیست به خیلی چیزای دیگه هست ولی به حرف زدن نیست...
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 3 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ

بعضی وقتا وقتی یه اشتباه می کنی و کاری واسه جبرانش از دستت بر نمی‌اد مثل کرکری خوندن که نمی‌شه پس گرفت، باید چشماتو ببندی و بگذری و دیگه هم فکر نکنی بهش چون آب ریخته شده جمع نمی شه فقط فکرتو به هم می‌ریزه... پس بی خیال همه ما همینطوریم فکر می‌کنیم خیلی فهیمیم اما... بگذر و خوش بگذروون...

آسیه چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

همه ما تو یه برحه از زمان فکر میکنیم خیلی میفهمیم...اصلا هم بد نیس..
اینم یه تجربه هست....
تجربه آسون بدست نمیاد جانا...

اخ که پدرمون رو همین تجربه سوزونده

نقاشچی یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ق.ظ

چرا داغون؟؟!!!!!!!!
بهای سنگین برای اشتباهات سنگینه خب...این یعنی داری مررررررددددد میشی پسرم

مرد شدن خیلی سخته گمون نکنم بتونم طاقت بیارم

نقاشچی جمعه 24 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:53 ب.ظ

درودبرشما
احوالتون چطوره؟
حرف کسیه و مال من نیست:که بزرگترین مجازات پشیمونیه فرده...همه اشتباه میکنیم گلپسر ....

و سلام و صدسلام بر شما
هی داغون
اره خوب ولی بعضی اوقات هم بهای سنگینی رو بابتش میدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد