از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

خوش بین

من بد بین نیستم فقط خوش بینی هستم که خوب از اوضاع خبر داره!!! 

 

 

مطمئن باشید اوضاع از اونی که فکر میکنین خرابتره!!! 

 

دیروز یه گربه دیدم داشت چمن میخورد ....

...an advice from

Get into terrible 

make mistake 

love 

live 

saranhe

چشمان من به دیده او خیره مانده بود 

جوشید عشق کهن در نگاه ما 

آه از صفای خدایی زبان دل 

اشکی از ان نگاه نخستین گواه ما  

ناگاه 

 عشق مرده سر از سینه پرکشید 

آویخت همچو طفل یتیمی به دامنم 

آنگاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت 

آهی کشید از حسرت که این منم 

باز ان مهیب شوق و همان شورو التهاب 

باز آن سرود مهر محبت ولی چه سود  

ما هر کدام رفته به دنبال سرنوشت  

من دیگر او نبودم و او دیگر آن نبود

alone

this days that pass 

a bitter song sings my lonlyness story 

it's aload samfony. 

so many days that cotten is useless 

i should belive that i'm  

ALONE

انتظار...

در صدایم گوش میکردم درد سیال صدایش را  

شرمگین می خواندمش بر خویش 

از چه بیهوده گریانی؟  

در میان گریه می نالید... 

دوستش دارم میدانی؟ 

روز ها رفتند و من دیگر  

خود نمی دانم کدامینم! 

آن من سر سخت مغرورم؟ 

یا من مغلوب دیرینم؟ 

بگذرم گر از سر پیمان 

میکشد این غم دگر بارم 

می نشینم شاید او آید 

عاقبت روزی به دیدارم.... 

i'm gone...

i'm gone ... 

i don't know what i have in my bag 

but with all this 

NO THING ELSE MATTER 

from this moment  

we'll pass the days and month and years  

but i don't know  

how for ME and how for you

آبستن دنیا...

دنیا را بغل گرفتم گفتند:امن است 

هیچ کاری با ما ندارد 

خوابمان برد. 

بیدارشدیم دیدیم.... 

آبستن تمام دردهایش شده ایم!!!!

داستان زندگی من

افسانه زندگی من شنیدنی بود... 

افسوس که کرده ام فراموش....

کاریکلماتور

ماتِ چشمهای تو بودم

که زندگی کیشم کرد.

ای آدمای بینااااااااااااااا.....

به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.

داستان غم انگیز

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا میشوند.... 

این است که انها از دوست داشتن باز میمانند.... 

  

فروغ

نگاه کن که غم درون دیده ام  

چگونه قطره قطره آب می شود 

چگونه سایه سیاه سرکشم 

اسیر دست آفتاب می شود 

نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود  

شراره ای مرا به دام می کشد 

مرا به اوج می کشد  

مرا به دام می کشد 

نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود 

نگاه کن 

من از ستاره سوختم 

لبالب از ستارگان تب شدم  

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل 

ستاره چین برکه های شب شدم

بیا کنارم

بیا کنارم سرو ناز بی تاب 

بیا کنارم زیر طاق مهتاب 

عطش ببازیم به نسیم دریا 

غزل برقصیم تا طلوع فردا... 

 

بیکاری

در زمان بیکاری  

مشغول 

قتل عام ایام هستم 

 

 

 

 

پ.ن:عاخه امصال عید طا الانه به من خوش نگضشته. 

سال نو

پروردگارا در این روزهای پایانی سال 90،
به خواب دوستانم آرامش،
به بیداریشان آسایش،
به زندگیشان نشاط،
به عشقشان ثبات،
به عهد و مهرشان وفا،
به عمرشان عزت،
به رزقشان برکت
و به وجودشان صحت،
عطا بفرما.
آمین یا رب العالمین

با آرزوی بهترین شاد باش ها



پ.ن: این دعا رو از وبلاگ lafeasheghi2.blogsky.com کپی کردم البته با اجازشون اگه مشکلی دارن میتونن نظر بدن  تا حذفش کنم ولی واقعا دعای قشنگی هستش