از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

ادعا

جهان مثل این میماند  

مردم جوری حرف میزنند که همه چیز را میدانند  

اما اگر جرات کنی که یک سوال بپرسی آنها هیچ چیز نمیدانند

بعضی چیزا رو نمیتونیم با عقل ثابت کنیم  

ولی باید فقط به اونا اعتقاد داشته باشیم . 

پس اینجاست که به این نتیجه میرسیم که یکی از فیلسوفها رسید(البته اسمش رو یادم نمیاد) که میگفت : اعتقاد دارم چون خلاف عقل است.!  

 

مثل این سوال که خدا از کجا اومده؟ 

 

 

 

هرچی هم فک کنی به جواب نمیرسی 

اگرم برسی میگی خدا وجود نداره  پس ما فقط می تونیم اعتقاد داشته باشیم که خدا هست

پائولو کوئیلو

من میتوانم انتخاب کنم که قربانی دنیا باشم یا یک ماجرا جوی گنج . 

همه اینها به طرز نگاه من به زندگی برمیگردد. 

 

 

پائولو کوئیلو

ینی مشکل مملکت ما اینه

در سردر کاروانسرایی 

 تصویر زنی به گچ کشیدند  

ارباب عمایم این خبر را 

 از مخبر صادقی شنیدند 

 گفتند که وا شریعتا 

 خلق روی زن بی نقاب دیدند  

آسیمه سر از درون مسجد 

 تا سردر آن سرا دویدند 

 ایمان و امان به سرعت برق 

 می رفت که مؤمنین رسیدند 

 این آب آورد آن یکی خاک 

 یک پیچه ز گِل بر او بریدند 

 ناموس به باد رفته ای را 

 با یک دو سه مشت گِل خریدند 

 چون شرع نبی ازین خطر جَست 

 رفتند و به خانه آرمیدند 

 غفلت شده بود و خلق وحشی 

 چون شیر درنده می جهیدند 

 بی پیچه زن گشاده رو را 

 پاچین عفاف می دریدند 

 لبهای قشنگ خوشگلش را 

 مانند نبات می مکیدند 

 بالجمله تمام مردم شهر 

 در بحر گناه می تپیدند 

 درهای بهشت بسته می شد 

 مردم همه می جهنمیدند 

 می گشت قیامت آشکارا  

یکباره به صور می دمیدند 

 طیر از وکرات و وحش 

 از حجر انجم ز سپهر می رمیدند 

 این است که پیش خالق و خلق 

 طلاب علوم روسفیدند 

 با این علما هنوز مردم 

 از رونق ملک ناامیدند . 

 

 

 

پ.ن: حالا اومدن ورودی دانشگاه رو جدا کردن که یه وقت دانشجو ها به گناه آلوده نشن