از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

من مهمم... من مهممممم ...من مهممممممممم (به سبک جیگر بخونین)

همیشه یه سوال هست که تو ذهنم  جولون میده و شب و روزم رو ازم گرفته  

" برای مراقبت از خود چه کارهایی باید انجام بدم؟؟؟؟" 

کم نبودن وقتایی که میخواستم به بقیه بد نگذره شخصیت خودم رو خورد کردم 

یه زمونی هر وقت با بقیه بودم غرور و تکبر رو میزاشتم زمین و یه رنگ باهاشون در ارتباط بودم ولی بعد از مدتی همین آدما جواب یه رنگی رو جوری میدادن که همچین بخورم زمین که دیگه نتونم بلند شم 

کم کمَک یاد گرفتم که غرور نه تنها چیز بدی نیست بلکه یه چیز الزامیه که برای زندگی کردن با بقیه لازمش دارم 

ادم نیاز داره یه وقتایی عصبانی بشه سر یکی داد بزنه از یکی برنجه  

همیشه به خودم میگم تا کی میخوای از بقیه مراقبت کنی از کسایی که هیچ ارزشی برات قائل نیستن و صرفا میخوان ازت سوء ستفاده کنن  

یه مدتی میشه که دیگه به بقیه فکر نمیکنم  هر کاری میخوان بکنن بکنن به درک 

اونی که مهمه خود منم 

 

باید خیانت کنی تا دیوانه ات باشند , باید دروغ بگی تا همیشه تو فکرت باشن , باید همه رنگی رو عوض کنی تا دوستت داشته باشن , اگه ساده ای.... اگه با وفایی..... اگه یه رنگی.... همیشه میشکوننت.....

سخنی با نفس

عزیزم میدونم سخته ... میدونم عذاب داره ولی برای خودت خوبی داره

اگه بیخیالش بشی ... اگه قبلش اول به خودت فک کنی ... اگه قبل از هر کاری از خودت بپرسی بعد از انجام اون کار شخصیتت تو چه جایگاهی قرار میگیره

مطمئن باش نصف بیشتر کارا رو نمیخنی....

بعضیا هستن که اگه مثل بقیه نباشن یه اتفاقی می افته که بهت ثابت میشه این از بقیه بدتره

مثه فحش میمونه لا مصب

هی میگن چته که همچین میکنی؟؟؟؟

میگم آخه به شما چه که فوضولی میکنید

........................

یه جا میگه نمیتونی بفهمی 

یه جا دیگه میگه همه ی اون چیزی که فک میکنی فهمیدی درسته 

هی دارم به خودم میقبولونم که نه... این یکی یه فرقایی با بقیه داره

پشت سرش اطمینان پیدا میکنم که نه... این هم مثله بقیس


فقط این وسط تو کار خودم موندم....

اون که کار اشتباهی نمیکنه ...فقط مثله بقیَس 

من چرا دارم خودمو عذاب میدم؟؟؟

اگه از کسی انتظاری نداشته باشی

توقعی هم ازشون نداری 

در نتیجه به خاطر کارهاشون هم نه ناراحت میشی نه عصبی

فوقش میگی فلانیه دیگه ازش انتظاری نیست






freedome

دلم میخواد آزاد و بی قید و بند به هر چیزی باشم  

برم یه جای دور و هر چقدر که دلم خواست پول خرج کنم  .... بدون اینکه به تموم شدنش فک کنم  

دلم میخواد یه جا بیوفتم و هیچ کاری نکنم ... بدون اینکه به بدبختیای بعدش فک کنم 

دلم میخواد از اینجا برم به هر کجا که شد .... بدون اینکه به فکر خبر دادن و جواب پس دادن بعدش باشم 

 

 

کلا دلم میخواد هر کاری که دلم خواست  بکنم  

بدون اینکه به عواقب و آیندش فک کنم * 

 

 

----------------------------------- 

* اما همه ی اینا به معنی این نیست که آزادی و آرامش دیگران رو صلب کنم فقط دوست دارم خودم آزاد باشم