از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

شب چله

یلدا دختر سیاه موی بلند بالا یادگار نام وطن, میوه پاییز ایران و عروس زمستان در راه است . 

 

او را بر سر سفره مهر بنشانیم  

 

 

ایرانی بودن را فراموش نکنیم  

 

 

 

                                                                                               یلدا مبارک

بد بختی

بدبختی رو بوسیدم گذاشتم کنار  

 

 

حالا ول کن نیست  

 

 

میره و میاد میگه بوس بده  

خود معنی نوشت

بعضی وقتا دوس دارم شعر معنی کنم و به تعبیر خودم معنی ها رو تفسیر کنم.

اینم یه نمونش

  بر آستان جانان گر سر توان نهادن 

گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد 

یعنی: 

 

هر وخط بهش رسیدی جیغ بزن

دل خواست نوشت

یه وقتایی دلت میخواد یکی از پشت سر چشمامتو بگیره و ازت بپرسه : 

"اگه گفتی من کیم؟" 

تو هم دستاشو بگیری و بگی: 

"فرقی نمی کنه هر کی هستی فقط بمون..."

دیروزی نوشت*

دانشجو:ای بدبخت, ای در به در 1000 تومان پول, ای ژتون خور, ای مخترع غذا, ای غربت نشین, ای الکی خوش,ای تگ زنگی, ای گدا  

 

<روزت مبارک> 

 

 

 

*دیروز باید این پست رو می نوشتم که یادم رفت.

غار حرا

آغوشش غاری است که وسوسه میکند همه را برای "پیامبر" شدن 

تو کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد نوشته شده بود  

"اونچه رو که دوس دارید یکی دیگه براتون انجام بده رو خودتون برای خودتون انجام بدید" 

 

 

پ.ن: واقعا جمله جالبی بود. 

 همیشه از تنهاییم ناراحت بودم ولی وقتی به این جمله عمل کردم یه دفعه دنیا یه جور دیگه شد .  

حالا دیگه نه تنها  با تنهایی مشکلی ندارم بلکه بیشتر وقتام رو هم با اون میگذرونم

سایه*

چنگ انداختنی شوم با هر بها,به تصویری سر هم بندی شده و موقتی از وجود خودمان , خودی که الزاما یک حقه باز بوقلمون صفت است که پیوسته رنگ عوض مینماید و البته باید چنین کند تا افسانه وجودش را زنده نگاه دارد 

 

 ----------------------------------------------------------------

*سایه به معنای قسمتی از خود واقعی مان است که ما به علت بد بود آن را در اعماق ذهنمان دفن میکنیم که آن را به یاد نیاوریم اما آن در لحظه لحظه زندگیمان وجود دارد.

دیگه دارم لب پر میزنم

لبریزم از گفتن

اما....

افسوس که در هیچ سویم محرمی یافت نمیشود

از کوزه همان تراود که در اوست

وقتی متوجه می‌شوید چه به درون داده‌اید که ببینید چه از شما به بیرون می‌تراود.