از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

مرغ سحر

مرغ سحر ناله سر کن 

داغ مرا تازه تر کن 

ز آه شرر بار 

این قفس را  

زیر و زبر کن 

بلبل پربسته ز کنج قفس درا 

نغمه ازادی نوع بشر سرا 

ناله سر کن 

ظلم ظالم 

جور صیاد 

اشیانم داده بر باد 

ای خدا ای حبیب از طبیبم 

شام تاریک مرا سحر کن 

مرغ سحر ناله سر کن

نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:11 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

پیر شدم رو این شعر تا تونستم به پسر خاله گرامی یاد بدم...

Nima پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://Nimacruise.blogsky.com

مرغ سحر ناله سر کن ...

ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد