از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

unfathful

آنکه سودا زده ی چشم تو بوده است منم 

آنکه از هر مژه صد چشم گشوده است منم 

آنکه جفا دیده , گرفتار , وفا پیشه که چشم بسته از غیر تو , تا بر تو گشوده منم  

آنکه در خاطرش حرف وفا نیست تویی 

و آنکه آکنده ز مهر تو , دل اوست منم 

آنکه در وادی عشق تو سر تسلیمش رایگان چنان بر کف اخلاص کوفت منم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد