از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

دانته...

دانته ی ایتالیایی در کمدی الهی می گوید : آنگاه که انسان به عشق راستین اجازه عبور دهد آن ساختارهای نهادینه ی پیشین نابود میشود و توازن هر چه درست و حقیقت             می پنداشتیم  بر هم میخورد . جهان زمانی حقیقی است که انسان عشق را بشناسد ...پیش از آن , زندگی میکنیم , با این خیال که عشق را می شناسیم , آما شهامتش را نداریم تا آن طور که هست با آن روبرو شویم . 

عشق نیرویی وحشی است . اگر بگوییم مهرش کنیم نابودمان می کند . اگر بخواهیم اسیرش کنیم ما را به بردگی می کشاند اگر سعی کنیم آن را بفهمیم در سرگشتگی و حیرانی بر جایمان می گذارد . 

این نیرو در جهان است تا به ما شادی ببخشد تا ما را به خدا و به هم نزدیکتر کند و اما باز , این طور که امروز عشق می ورزیم , برای هر دقیقه آرامش , باید یک ساعت اضطراب بکشیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد