از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

سربازی

رفتم سربازی... روز اول نشوندنمون رو زمین... جناب سروانه داد میزنه کی اینجا ریاضی خونده؟
منم با ذوق و شوق و افتخار دستمو بردم بالا میگم من؛ میگه: پاشو اینا رو بشمار!





به خدا سخته بریم یه جایی که هیچی حالیشون نیست و 2 سال وقتمونو حروم کنیم

نظرات 1 + ارسال نظر
آسیه جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:41 ب.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

پسر خاله گرامی الان سربازه...
وقتی از کارای اونجا میگه فقط میخندم...
فعلا که تو آموزشی روزگار بدبخت رو سیاه کرن...
خدایی سربازی واسه پسرا خوبه...یه کم خودشون رو جمع و جور میکنه و پخته میشن واسه زندگی آیندشون...
چون اونجا جای سوسول بازی و مامانم اینا نیست...خودش باید رو پای خودش وایسه...

از نظر شما اره!!!!!

ولی نظر منو بخواین:
دو سال وقت حروم کردنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد