از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

بیچارگی نوشت

چن روزی هست هر چی با خودم کلنجار میرم که بیام و یه مطلبی بزارم هیچی به ذهنم نمیرسه. واقعا نمیدونم چه جوری میشه که یه آدم حرفی برا گفتن نداشته باشه. 

 

الان به این نتیجه رسیدم که یه آدم خنثی و بی خاصیتی هستم.

نظرات 4 + ارسال نظر
آسیه جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:17 ب.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

نچ یادم نرفت...
30یا30 حرف میزنیا

کچاش سیاسیه آخه
فقط مربوط به اوضاع جامعه میشه خخخو
دی

آسیه جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:32 ق.ظ http://neveshtehayea30.blogfa.com

با توجه به پست بالا اگه خودت رو سیب زمینی فرض کردی و سیب زمینی رو بی خاصیت تلقی کردی باید بگم که سیب زمینی سر شار از خاصیت هست...مخصوصا وقتی چیپس میشه

توانایی رای گرفتن از یه مملکت رو یادتون رفت...

شوخ شب دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ http://www.shokhi.blogsky.com/

بله دادا جان میشه. منی که دارم برات کامنت میذارم خیلی اینجوریم خیلیییی

پس شما هم حرفی برا گفتن نداری؟

A-R-I-Y-A یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

بیچاره چرا ؟؟
خنثی و بی خاصیت بودن هم عالمی داره واسه خودش . تجاربتون رو از این عالم بنویسید مستفیض شویم

الان که اینجوری گفتی یادم اومد که یکی از خاصیت های این بیچارگی اینه که هیچی تو این دنیا برات مهم نیست.
تجربه که فراوان است تا باشد از این بیخاصیت بازی ها. در فرصت مناسب انشاالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد