از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد
از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

از انسانی که تویی قصه ها توانم کرد ، غم نان اگر گذارد

مرا دریاب همه هنگام ،گر توانی

حس عمومی

الان یه حسی دارم  

جوری که هم دلم میخواد یه کاری بکنم  

هم اینکه هیچ کاری نکنم 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
شوخ شب چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.shokhi.blogsky.com/

البته این حس به نظرم اختصاصی بوداااا

شایت هم اختصاصی بوده باشه
ولی حس عمومی اون لحظه ی من بود

A-R-I-Y-A چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ http://yad-e-ayyam.mihanblog.com/

عرض سلام و ارادت
میبینم که خاصیت داره غلیان میکنه برادر
ما را هم که لینک نمودید . بسیار متشکریم. راستی من این وبلاگ یکی بود یکی نبود لینکدونی تان را سر زدم قشنگ بود . فک کنم در آینده ی نزدیک به گودرمان اضافه کنیم .
از این حسایی که فرمودی زیاد میاد سراغ من مثه اینکه واقعا عمومیه
واسه پست ما قبل این پست هم بحث مفصل میخواد
خدا بخواد خدمت میرسیم

ارادت از ماست
اره فعلا داره میجوشه خواهر
اره دیگه با عرض شرمندگی شما رو هم لینکیدیم
به گودرتان اضافه کنید خوشحال میشویم
احساسات ما همیشه عمومی بوده به طور کل چیز خصوصی ما نداریم
قدمتون روی چشم تشریف بیارید دگر بار

ژولیت چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ب.ظ http://migrenism.blogsky.com

این حس عمومی بد حسیه!
مثل برزخ می مونه! خدا نصیب نکنه

در اون موقع که نصیب کرده بود که به حمدولله وارد بهشت شدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد